یک پلیس لعنتی
خلاصه ی داستان: داستان ستوانِ فاسدِ نیروی پلیس که غرق در مواد و بی بند و باری های جنسی ست و به جای دستگیری دزدها، با آن ها همکاری می کند. اما اتفاقی او را به خود می آورد …
یادداشت: این فیلم، فیلم عجیب و غریبی ست. یک هاروی کیتل فوق العاده دارد که با قدرتِ هر چه تمامتر ایفاگر نقش پلیسی ست که در منجلاب مواد مخدر و ابتذال اسیر شده و هر کار چندش آوری که فکرش را بکنید انجام می دهد و یک داستان غیرخطی و کاملاً مدرن و شدیداً جمع و جور دارد که روایت گر زندگی پلیسی ست که در یک لحظه ی اوج ناامیدی، به خیلی چیزها ایمان می آورد. شروع سیر تحول این مرد از وقتی ست که آن راهبه را در بیمارستان می بیند. راهبه ای که دو جوان در صحن کلیسا به او تجاوز کرده اند. پلیس که اسمی هم از او در فیلم برده نمی شود، کم کم انگار در سیری ناخودآگاه به سمت راهبه کشیده می شود و سعی می کند هر طور شده آن دو جوان را بیاید اما وقتی با از خود گذشتگی و قدرت روحی راهبه مواجه می شود که از تقصیر جوان ها گذشته، انگار به خیلی چیزها اعتقادش را به دست می آورد. اما قسمت طعنه آمیز ماجرا جایی ست که انگار قرار نیست او از خباثت پاک شود.
پاسخ دادن