تعطیلات در بروژ
خلاصه ی داستان: دو آدم کش مزدور، به نام های ری و کن از طرف رئیس عصبی شان به شهری تاریخی در بلژیک به نام بروژ فرستاده می شوند تا دو هفته ای آنجا وقت بگذرانند. ری به هیچ عنوان از بروژ خوشش نمی آید ولی کن، سعی می کند از بودن در آنجا لذت ببرد. مدتی بعد رئیس به کن زنگ می زند و اعلام می کند که ری باید کشته شود …
یادداشت: فیلم ضرباهنگ خوبی دارد. دیالوگ ها و شوخی ها فوق العاده هستند. عناصر داستانی به خوبی در تار و پود اثر نقش ایفا می کنند و هیچ نکته ای بدون تأثیر رها نمی شود. از پول خردهای کن که در قسمتی از داستان می خواهد با آنها بلیط بخرد و چون مقدارش به اندازه ی قیمت بلیط نیست، مجبور می شود آن ها در جیبش بگذارد که همین ها در صحنه ی آخر به کار می آید تا ماجرای ساختِ فیلم و آن مرد کوتوله که همگی در چارچوب اثر به نتیجه می رسند. اما در نهایت متوجه نمی شوم حرف اصلی فیلم چیست. اینکه ری به خاطر کشتن اشتباهی یک بچه در حین مأموریتش، دچار عذاب وجدان شده و در پایان به آن شکل می میرد، باید به چه نتیجه ای برسیم؟ اینکه او رستگار شده یا نظرش درباره ی بروژ تغییر کرده؟ شاید در این زمینه، در مورد شخصیت کن، به نتیجه ی بهتری برسیم؛ او از کشتن ری سر باز می زند، او را دلداری می دهد و در پایان هم کاری می کند که ری بتواند از دست هری فرار کند. و البته خط و مشی داشتن هری را هم نباید فراموش کرد.
سلام بر شما آقای دامون
در وهله اول تبریک می گم بابت سایت جالبتون که گویا تازه افتتاح کردیدش.
من دقیقا نیم ساعت پیش این فیلم رو دیدم و دنبال مطالبی در موردش بودم که اتفاقی سایت شما رو دیدم.
به نظرم فیلم جالبی بود.
با اجازه شما امتیاز من ۴ از ۵
سلام
ممنون از تبریک شما.
در کل فیلم جالبی بود. مثل trainspotting یا بعضی کمدی های کوعن ها بود حال و هوا و ریتمش
سناریوى فیلم بدیع و شامل سکانسهایی بى نظیر است. تمام متریالهاى فیلمنامه در جاى درستى دوباره به کار گرفته مى شوند؛ سکه ها ، بلیط فروش، نقاشى ها…
بروژ قرون وسطایى در فیلم زندگى مى کند و شخصیتها با آنچنان وسواسى پرداخته مى شوند که به زودى متوجه مى شوید این شاهکار ساخته و پرداخته ذهن خلاق نمایشنامه نویس برجسته ایرلندى، مارتین مکدونا است.